اقتصاد لاغری موضوعی است که به دلیل سایز بزرگ آن بسیار مهم است. قبلاً هم در مقاله ای با عنوان «منظور از اقتصاد لاغری» به این موضوع پرداخته بودیم. حالا میخواهیم درباره مافیای اقتصاد لاغری در جهان مقاله ای بلند را با شما به اشتراک بگذارید.
مطالعات متعددی نشان میدهند که زنان دارای اضافه وزن یا چاقی، کمتر از همتایان لاغرتر خود دستمزد دریافت میکنند. این در حالی است که در مردان تفاوت چندانی در میزان دستمزد میان افرادی که چاق هستند و کسانی که در محدوده "طبیعی" پزشکی قرار دارند، وجود ندارد. البته استثناهایی هم وجود دارد؛ مثلاً یک مطالعه در سوئد نشان داد که مردان چاق حقوق کمتری دریافت میکنند، اما این موضوع برای زنان چاق صادق نبود.
زنی که اینجا مدنظر است، لاغر و خوشاندام است. او در فرانسه به دنیا آمد و تحصیلاتش را در پاریس ادامه داد. بعد از آن به عنوان مترجم در سازمان ملل متحد مشغول به کار شد. او سپس وارد دنیای تجارت شامپاین شد و در سال ۱۹۸۴ به شرکت "وف کلیکو" پیوست که در آن زمان عملکرد نسبتاً معمولی و بدون هیچ برجستگی خاصی داشت.
این زن به تدریج در حرفهاش پیشرفت کرد و موفق به تأسیس یک شعبه آمریکایی شد. او در سال ۱۹۹۱ به عنوان مدیر اجرایی آن شرکت منصوب شد و با موفقیت آن را اداره کرد. در آپارتمان خود که مشرف به مرکز منهتن است، با آرامش یک لیوان آب مینوشد و میگوید: "میدانی چقدر آب را دوست دارم." او درست میگوید؛ نوشیدن مقدار زیاد آب یکی از قوانین کلیدی در کتاب "زنان فرانسوی چاق نمیشوند" است. این کتاب پرفروش او درباره راهکارهای کاهش وزن و لاغر ماندن به روش فرانسوی است.
در این کتاب، او از تجربهای شخصی صحبت میکند؛ زمانی که بهعنوان یک نوجوان در طی یک تابستان در آمریکا، اضافه وزن پیدا کرد و با بازگشت به خانه در فرانسه با واکنش تند پدرش مواجه شد. پدرش بهجای اینکه او را در آغوش بگیرد، به او گفت که "شبیه یک گونی سیبزمینی شده است."
این زن برای کاهش وزن، به عادات قدیمی فرانسوی خود روی آورد، مانند نوشیدن آب زیاد، مصرف وعدههای غذایی کنترلشده و فعالیت بدنی منظم. او با این روشها موفق شد به وزن طبیعی خود بازگردد.
خانم گیلیانو بهعنوان زنی موفق که تمایل دارد درباره ظاهر و وزن خود بهطور عمومی صحبت کند، فردی نادر است. او میگوید: "البته هیچکس نمیخواهد درباره این مسائل صحبت کند. خیلی سادهتر است که وانمود کنیم وضعیت ما طبیعی است." موجهای متعدد فمینیسم به زنان هوشمند توصیه کردهاند که باید از قیودات مرتبط با ظاهر خود رها شوند، همانطور که از بردگی خانگی و نقشهای محدودکننده دیگر رهایی یافتهاند.
با اینحال، او تنها زنی نیست که بهشدت تحت تأثیر اظهار نظرهای دیگران درباره وزنش قرار میگیرد. "اوبری گوردون"، مجری یک پادکست در زمینه مشکلات مرتبط با کاهش وزن و تندرستی، میگوید که پزشکش در دهسالگی به او گفته بود که دچار اضافه وزن است. همچنین "رکسان گی"، نویسنده آمریکایی، از شوک والدینش هنگام بازگشت از ترم اول مدرسه شبانهروزی و مواجهه با ۱۴ کیلوگرم وزن اضافه او صحبت میکند.
این تجربیات شخصی عمیقاً با جهان مدرن در ارتباط است، حداقل در جهان ثروتمند. این تجربیات نشاندهنده فشار بر زنان برای دستیابی به ایدهآلهای زیبایی است که در طول زمان تغییر کردهاند. با این وجود، در دهههای اخیر، ایدهآل زیبایی با لاغری تعریف شده است. در دهه ۱۹۹۰، این ایدهآل به عنوان "شیک هروئینی" در لندن شناخته شد.
یک زن در لسآنجلس میگوید که امروزه به زنانی که به ایدهآلهای فیزیکی میرسند، میگویند که "بدن راسو" دارند. این زنان میخواهند مانند راسو ساده و براق به نظر برسند، بهگونهای که گویی میتوانند بهراحتی از میان آب بلغزند. دستیابی به این نوع اندام ممکن است به فرد اجازه دهد که نسبت به رژیمهای گذشته غذا بیشتری بخورد، اما همچنان به همان اندازه دشوار است.
تمام زنان در نهایت به اهمیتی که برای بدنشان قائل هستند پی میبرند، مانند دخترانی که در جنگلی قدم میزنند و ناگهان با درختانی بزرگ مواجه میشوند. آنان ممکن است تعجب کنند که چگونه این درختان به آنجا رسیدهاند و چقدر زمان برای رشد آنها لازم بوده است. اما آنان نمیتوانند در مورد این درختان کاری انجام دهند و تقریباً غیرممکن است که جهان را بهگونهای دیگر تصور کنند. این تخیل که زنان باهوش و جاهطلب میتوانند ارزش خود را بر اساس هوش و تحصیلاتشان بسنجند و نیازی به توجه به ظاهر خود ندارند، با توجه به شواهدی مبنی بر اینکه وزن آنان با موفقیت و میزان درآمدشان مرتبط است، دشوار خواهد بود.
این رابطه در کشورهای فقیر که در آن افراد ثروتمند عموماً سنگینتر از افراد فقیر هستند، متفاوت است. اما در کشورهای ثروتمندی مانند آمریکا، بریتانیا، آلمان و برخی کشورهای آسیایی مانند کره جنوبی، افراد ثروتمند لاغرتر از افراد فقیر هستند.
افراد فقیر ممکن است به دلیل مشکلات اقتصادی قادر به خرید غذاهای سالم نباشند و به سراغ غذاهای فرآوریشده یا فستفود بروند. همچنین، ممکن است به دلیل مشاغل با دستمزد پایین و زمان محدود برای آمادهسازی غذا در خانه یا ورزش، به چاقی مبتلا شوند. از آنجایی که درآمد پایین معمولاً تابعی از تحصیلات محدود است، ممکن است این فرض وجود داشته باشد که کمبود تحصیلات به کمبود دانش در مورد چگونگی حفظ وزن سالم منجر میشود.
مشکل اصلی این توضیحات این است که همبستگی بین درآمد و وزن تقریباً بهطور کامل برای زنان صادق است. در آمریکا و ایتالیا، رابطه بین درآمد و وزن برای مردان ثابت و برای زنان به سمت پایین است. در کره جنوبی، این همبستگی برای مردان مثبت است، اما برای زنان شدیداً منفی است. در فرانسه، این رابطه برای مردان بهطور آهستهای کاهش مییابد، اما برای زنان بسیار تندتر است. این الگوها در بیشتر کشورهای ثروتمند مشاهده میشوند و به روشهای مختلفی اندازهگیری میشوند.
به عبارت دیگر، زنان ثروتمند بهطور قابلتوجهی لاغرتر از زنان فقیر هستند، اما مردان ثروتمند تقریباً به اندازه مردان فقیر چاق هستند. "والیس سیمپسون"، که ازدواجش با پادشاه ادوارد هشتم باعث کنارهگیری او از سلطنت شد، گفته بود که یک زن "هیچوقت نمیتواند خیلی ثروتمند یا خیلی لاغر باشد". ظاهراً او باید هر دو باشد یا هیچکدام.
این موضوع نشان میدهد که فقر بهتنهایی نمیتواند توضیح دهد چرا افراد دچار اضافه وزن یا چاقی هستند و یا چرا ثروتمند بودن به افراد کمک میکند وزن کمتری داشته باشند. این پویاییها بهطور عمده بر زنان تأثیر میگذارند.
شاید تصور شود که این رابطه برای هر دو جنس یکسان است، اما مشاغلی که نیاز به لاغری دارند یا ممکن است به لاغری منجر شوند، برای مردان و زنان متفاوت است. مردان بهطور نامتناسبی مشاغل فیزیکی و پردرآمدتری مانند ساخت و ساز دارند، درحالیکه زنان ثروتمندتری مانند بازیگران زن ممکن است بهصراحت مجبور باشند برای ایفای نقشهای خاص لاغر بمانند.
با این وجود، باور اینکه این تفاوتها توضیحدهنده کلیت تفاوت در رابطه بین درآمد و وزن است، دشوار است. دادههای وزارت کار ایالات متحده نشان میدهد که تنها ۳.۵ درصد از کارکنان بخش غیرنظامی کارهای شدیداً فیزیکی انجام میدهند و در برخی از این دستهها مانند آموزش ورزش و رقص تعداد زیادی از زنان استخدام میشوند. تنها ۰.۱ درصد از مشاغل مانند بازیگری را زنان برعهده دارند.
شکاف جنسیتی در رابطه بین درآمد و وزن، که بهراحتی با تفاوتهای دیگر بین زن و مرد قابل توضیح نیست، نشان میدهد که شاید لاغری به ثروتمند شدن زنان کمک میکند.
مطالعات مختلفی نشان دادهاند که زنان دارای اضافه وزن یا چاق، کمتر از همتایان لاغرتر خود دستمزد دریافت میکنند. بهعنوان مثال، در آمریکا، بریتانیا، کانادا و دانمارک، زنان دارای اضافه وزن حقوق کمتری دریافت میکنند. این اختلاف دستمزد قابلتوجه است و میتواند تا حدود ۱۰ درصد از درآمد را شامل شود.
برآوردهای مربوط به مزایای کاهش وزن برای زنان نشان میدهد که کاهش وزن ممکن است تقریباً بهاندازه تحصیلات اضافی برای زنان ارزشمند باشد. مزایای دستمزد برای دریافت مدرک فوق لیسانس حدود ۱۸ درصد است، تنها ۱.۸ برابر مزایایی که یک زن چاق با کاهش ۲۹ کیلوگرم وزن میتواند بهدست آورد. این مجازاتها بهویژه برای زنان سفیدپوست اهمیت بیشتری دارند و شواهد نشان میدهند که این تأثیرات برای زنان سیاهپوست یا لاتین تبار کمتر است.
تبعیض علیه زنان چاق با افزایش تعداد آنان کاهش نیافته، بلکه ننگ مرتبط با اضافه وزن و چاقی در طول سالهای اخیر تشدید شده است. مطالعات نشان میدهد که دستمزد اولیه زنان چاق بهطور قابلتوجهی کمتر از زنان لاغر در همان بازه زمانی بوده است. این زنان در طول دوران کاری خود حقوق و ترفیع کمتری دریافت میکنند.
این موضوع ممکن است بهطور جزئی به هزینههای بالاتری که کارکنان چاق ممکن است بر کارفرمایان تحمیل کنند، بهویژه در آمریکا، مرتبط باشد. حق بیمه درمانی در آمریکا اغلب توسط کارفرمایان پرداخت میشود و افراد دارای اضافه وزن یا چاقی معمولاً هزینههای بیشتری را متحمل میشوند، بهویژه به دلیل مشکلات سلامتی که با افزایش سن افزایش مییابد.
اینکه چرا این هزینهها تنها به زنان منتقل میشود، هنوز مشخص نیست. در مطالعات انجامشده در کانادا و اروپا، جایی که مراقبتهای بهداشتی عمومی رایج است، مجازاتهای مشابهی برای زنان مشاهده شده است.
همچنین، دادههای دانشگاه هاروارد نشان میدهد که تبعیض بر اساس نژاد و جنسیت در دهه گذشته کاهش یافته، اما تبعیض بر اساس وزن استثنایی است و نگرش به افراد سنگینوزن بهطور قابلملاحظهای منفیتر شده است.
شاید گفته شود که زنان دارای اضافه وزن تحت تأثیر تبلیغات مجلات مد قرار میگیرند و تصور میکنند که تصاویر خوشاندام زنان بدون ویرایش و دستیافتنی هستند و این موضوع به کاهش اعتماد به نفس آنان منجر میشود.
با این حال، واقعیت این است که علاوه بر این فشارها، انگیزه اقتصادی قوی نیز وجود دارد: زنان بهخوبی درک میکنند که عدم توانایی در کاهش وزن یا لاغر شدن برای آنان هزینههای مالی به همراه دارد.
از نظر اقتصادی منطقی به نظر میرسد که زنان به دنبال لاغری باشند. وسواس دربارهی آنچه میخورند و مقدار آن، و پرداخت هزینه برای کلاسهای ورزشی، سرمایهگذاریهایی هستند که بازدهی اقتصادی دارند، درحالیکه برای مردان اینگونه نیست. زنان تا حدودی این واقعیت را میدانند. یک نسل پیش، این موضوع بهعنوان یک امر بدیهی تلقی میشد.
یکی از اصلیترین نکاتی که باید پس از کار یا در طول آن حفظ کنید، ظاهر و احساسی است که دارید. پیشتر "هلن گورلی براون"، سردبیر مجله "کازموپولیتن" در دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰، در کتابی با عنوان "همه چیز" نوشته بود: "غیرقابلتصور است که زنی که تمایل به داشتن همه چیز دارد، بخواهد چاق باشد."
توصیههایی دربارهی چگونگی زنده ماندن با ۸۰۰ کالری در روز، تشویق به وزنکشی روزانه، و پذیرش این واقعیت که "رژیم غذایی جهنم است، اما به خاطر آن افسرده نشوید" نشاندهندهی اهمیت این موضوع است.
چنین نگرشهایی در چهار دهه پیش قابل قبولتر بودند، اما به نظر نمیرسد واقعیت اقتصادی چندان تغییری کرده باشد. فمینیسم نتوانسته است استبداد مفهوم زن ایدهآل را از بین ببرد؛ بلکه این ایدهآل تثبیت شده و حتی سرسختتر از قبل به نظر میرسد.